محل تبلیغات شما

نمیدونم چطور بگم . ولی وقتی به این جور چیزا فکر میکنم یه جایی ته قلبم به لرزه میوفته . یه چیزی که باعث میشه که به فکر واداشته شم . خیالاتم منو وا میداره به یک جا نشستن . 

 

فکرشو بکن توی دنیایی زندگی میکردیم که پر بود از اژدها . پر بود از ویچ و ویزارد . 

اخ دلم میخواست یه کولی بودم که همه ی زندگیشو در حال سفر بود و یه گوی جادویی داشت و با اون گوی میتونست به تمام دنیا اشراف داشته باشه و میتونست با کارت های جادوییش جهان رو زیر و  رو کنه کاش من یه کولی بودم . اونوقت تمام ویزرد ها میومدن پیش من . احتمالا من یه کولی میلیون ساله ی پیر بودم که با جادو خودش رو جوون نگه داشته بود . و تمام ویزار ها عاشقم میشدن . عشق های تو خالی . کاش من یه کولی بودم . اونوقت میتونستم با خوندن کف دست های آدم ها تمام هستی اونها رو روبه چشم هاشون بیارم . 

کاش پرورش دهنده ی اژدها بودم . و تمام اژدها ها مسخر من بودند  

 

کاش من یک کولی بودم . اونوقت در دنیای زیر زمین دست به تغییر جهان میزدنم . جهانی که پر است از پلیدی و دروغ . 

کاش من یک کولی بودم 

اونوقت انگشتر از جنس استخوان کالس سین مهتر اژدهایان به دست میکردم و تهانو دختر کوچک من بود . 

کاش من یک کولی بودم 

و انوقت دیگر چیزی برای ترسیدن وجود نداشت 

ایستگاه بعد آتلانتیک

اسرار دنیای زیر زمین

خودش میدونه با کی ام :)

کولی ,یه ,تمام ,رو ,ها ,یک ,کولی بودم ,یه کولی ,یک کولی ,من یک ,من یه

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها